loading...
♥عــشق یعنــی انتـــظار♥
♥عشق یعنی انتظار♥
خوش آمدید
با سلام خدمت کاربران عزیز اگر نتونستید آهنگی رو دانلود کنید در این قسمت(قسمت نظرات) به ما اطلاع بدین تا مشکل لینک آهنگ را برطرف کنیم فقط کافیه اسم آهنگ و بگید...
http://s5.picofile.com/file/8109734534/989366gjo75r8lb7.gif
كاربران محترم  درصورت دانلود نشدن آهنگ
ابتدا باید روی ( دانلود آهنگ ) کلیک
راست کنید و گزینه save link as را بزنید
http://s5.picofile.com/file/8109734534/989366gjo75r8lb7.gif
ازتبادل بنر و لینک رایگان هم معذوریم

http://s5.picofile.com/file/8109734534/989366gjo75r8lb7.gif
http://s5.picofile.com/file/8109735276/53.gifبا تشکر مدیر سایتhttp://s5.picofile.com/file/8109735276/53.gif

آخرین ارسال های انجمن
★★Entezar★★ بازدید : 455 سه شنبه 01 فروردین 1391 نظرات (0)

البته من با اینکه بهش نزدیک بودم ولی صدای زنگ خوردن گوشیش رو نشنیدم . بگذریم شروع کرد با صدای بلند صحبت کردن و بعد از اینکه صحبتش تمام شد رو کرد به همه ما ها و با خوشحالی گفت که خدا بعد از ۸ سال یه بچه بهشون داده و همینطور که داشت از خوشحالی ذوق میکرد روکرد به صندوق دار رستوران و گفت این چند نفر مشتریتون مهمونه من هستن میخوام شیرینیه بچم رو بهشون بدم .

به همشون باقالی پلو با ماهیچه بده . خوب ما همه گیمون با تعجب و خوشحالی داشتیم بهش نگاه میکردیم که من از روی صندلیم بلند شدم و رفتم طرفش . اول بوسش کردم و بهش تبریک گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش دادیم و مزاحم شما نمیشیم . اما بلاخره با اسرار زیاد پول غذای ما و اون زن و شوهر جوان و اون پیره زن پیره مرد رو حساب کرد و با غذای خودش که سفارش داده بود از رستوران خارج شد .

خب این جریان تا این جاش معمولی و زیبا بود . اما اونجایی خیلی تعجب کردم که دیشب با دوستام رفتیم سینما که تو صف برای گرفتن بلیط ایستاده بودیم . ناگهان با تعجب همون پسر جوان رو دیدم که با یه دختر بچه ۴-۵ ساله ایستاده بود تو صف . از دوستام جدا شدم و یه جوری که متوجه من نشه نزدیکش شدم و باز هم با تعجب دیدم که دختره داره اون جوان رو بابا خطاب میکنه .

دیگه داشتم از کنجکاوی میمردم . دل زدم به دریا و رفتم از پشت زدم رو کتفش . به محض اینکه برگشت من رو شناخت . یه ذره رنگ و روش پرید . اول با هم سلام و علیک کردیم بعد من با طعنه بهش گفتم : ماشالله از ۲-۳ هفته پیش بچتون بدنیا اومد و بزرگم شده . همینطور که داشتم صحبت میکردم پرید تو حرفم گفت : داداش او جریان یه دروغ بود . یه دروغ شیرین که خودم میدونم و خدای خودم .

دیگه با هزار خواهش و تمنا گفت : اون روز وقتی وارد رستوران شدم دستام کثیف بود و قبل از هر کاری رفتم دستام رو شستم . همینطور که داشتم دستام رو میشستم صدای اون پیرمرد و پیر زن رو شنیدم البته اونا نمیتونستن منو ببینن که دارن با خنده باهم صحبت میکنن .  پیرزن گفت کاشکی می شد یکم ولخرجی کنی امروز یه باقالی پلو با ماهیچه بخوریم . الان یه سال میشه که ماهیچه نخوردم  .  پیر مرده در جوابش گفت : ببین امدی نسازیها قرار شد بریم رستوران و یه سوپ بخریم و برگردیم خونه اینم فقط بخاطر اینکه حوصلت سر رفته بود . من اگه الان هم بخوام ولخرجی کنم نمیتونم بخاطر اینکه ۱۸ هزار تومان بیشتر تا سر برج برامون نمونده .

همینطور که داشتن با هم صحبت میکردن او کسی که سفارش غذا رو میگیره اومد سر میزشون و گفت چی میل دارین ؟ پیرمرده هم بیدرنگ جواب داد : پسرم ما هردومون مریضیم اگه میشه دو تا سوپ با یه دونه از اون نونای داغتون برامون بیار .

من تو حالو هوای خودم نبودم همینطور اب باز بود و داشت هدر میرفت . تمام بدنم سرد شده بود احساس کردم دارم میمیرم . رو کردم به اسمون و گفتم خدا شکرت فقط کمکم کن . بعد امدم بیرون یه جوری فیلم بازی کردم که اون پیر زنه بتونه یه باقالی پلو با ماهیچه بخوره همین .

ازش پرسیدم که چرا دیگه پول غذای بقیه رو دادی ماهاکه دیگه احتیاج نداشتیم ؟ گفت داداشمی . پول غذای شما که سهل بود من حاضرم دنیای خودم و بچم رو بدم ولی ابروی یه انسان رو تحقیر نکنم . این و گفت و رفت .

یادم نمیاد که باهاش خداحافظی کردم یا نه . ولی یادمه که چند ساعت روی جدول نشسته بودم و به درودیوار نگاه میکردم و مبهوت بودم .

واقعا راسته که خدا از روح خودش تو بدن انسان دمید….

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون در موردسايت چيه؟
    از قالب سایت راضی هستین سرعت بالا امدنش چطوره؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1416
  • کل نظرات : 432
  • افراد آنلاین : 164
  • تعداد اعضا : 1192
  • آی پی امروز : 385
  • آی پی دیروز : 199
  • بازدید امروز : 780
  • باردید دیروز : 495
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 2,940
  • بازدید ماه : 2,940
  • بازدید سال : 79,000
  • بازدید کلی : 4,597,737
  • کدهای اختصاصی
    ♥لوگو و تولبار سایت♥
    نصب تولبار سایت
    با نصب تولبار سایت عشق یعنی انتظار
     جدیدترین مطالب سایت را
     بالای مروگر خود به سادگی مشاهده کنید!
     نصب کنید

    http://up.enttezar.ir/up/enttezar/Pictures/564632121.gif

    سایت عشق یعنی انتظار

    درصورت مفید بودن مطالب،

    برای حمایت از عشق یعنی انتظار

    کد زیر را کپی کنید و

    در وبلاگ و یا سایت خود قرار دهید.